یکی از صمیمی ترین دوستای دوران دانشگاه من یه دختر ارمنی خیلی دوست داشتنیه. چند روز پیش که باهاش صحبت می کردم گفت که آبان عروسیشه٬ البته برای جشن نامزدیش ما دوستای غیر ارمنیشو چون مراسم توی باشگاه مخصوص ارامنه بود، نتونست دعوت کنه. اما گفت عروسیش توی کلیسا برگزار می شه و منعی برای حضور غیر ارمنی ها نیست. این مکالمه من و دوستم تلفنی بود و وقتی تلفن رو قطع کردم یاد همه خاطرات خوبی که توی دانشگاه داشتیم افتادم و درکنارش روزهایی رو هم به خاطر آوردم که بخاطر دوستم ناراحت شده بودم. چقدر سخته توی جامعه ای که آزادی کم رنگه جزو اقلیت بود.
.
.
توی بهبوهه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا من همش می گفتم که اگر اوباما رئیس جمهور بشه به من ثابت میشه که ملت آمریکا با همه مردم دنیا فرق دارن و اوباما رئیس جمهور شد و آزاد اندیشی مردم آمریکا به من ثابت شد. اونها ملتی هستند که آماده اند تا تعصبات خودشونو کنار بذارن. (البته بعد سیاسی قضیه زیاد برای من مهم نبود. بالاخره همه مردان سیاسی در بعضی چیزها با هم وجه اشتراک دارن.) کنار گذاشتن تعصب یعنی به دیگران اجازه بدیم خودشون باشن و اونها را همونطور که هستند دوست داشته باشیم.
--------------------------------------------------------------
سه-چهار ماه پیش من از طریق یه دوست مشترک با یه دختر خیلی پرانرژی به نام مریم آشنا شدم. مریم یه دختر حقیقت جوئه و اگر من یه علاقه مند به مطالعه باشم مریم کتاب خورک داره! در ضمن عضو یه گروه کوهنوردی هم هست. من حدودا از سه-چهار سال پیش بصورت نسبتا منظم کوه می رفتم اما بعد آشنایی با مریم ارتفاع بیستری رو بالا میرم و رفتن به کوه رو جزو برنامه هفتگیم کردم. هرچقدر پرمشغله یا خسته باشم سعی می کنم هفته ای یکی-دو بار رو برم.
خلاصه مریم روم خیلی کار کرده و آخرین دفعه بهم گفت که آماده شدم تا از راه میانبر بریم. تازه فهمیدم کاری که تا حالا می کردم یه جور پیاده روی در کوه بوده چون عبور از مسیر میانبر خیلی انرژی بر بود، اما وقتی رسیدیم بالا خیلی حس خوبی داشتم. هر چقدر کارهایی که در طی روز انجام میدیم بیشتر باشه ما به نظم بیشتری برای هندل کردن اونا در زندگیمون نیاز داریم. البته نظم خودش نظم میاره و این خیلی خوشحال کننده است.
------------------------------------------------------------
پاورقی امروز از اشو:
زندگی کن و بگذار هر ممکنی پیش بیاید، بخوان، پایکوبی کن، فریاد بزن، گریه کن، بخند، عشق بورز، مکاشفه کن، بپیوند، تنها بمان و گاه در کوهسار بیتوته کن. زندگی(زمینی) کوتاه است، تا آنجا که می توانی آنرا سرشار بگذران و تلاش نکن در مقابل این نیاز مقاومت کنی.
ای کاش مثل تو بودم
سلام دختر بهار
مطلبت مثل همیشه بهاری بود
واقعا دور گذاشتن خودخواهی ها و تعصبات که بگذاریم دیگران خودشون باشند واقعا بزرگترین تمرین عملی آزادی است!
من که اندر خم یک کوچه اش موندم.
این دوستت مریم هم بدم نمیاد بدونم که چی از حقیقت متوجه شده! با اجازه لینکش کن منم تشنمه !
جویندگان رو دوست دارم
ممنون از لطف تو
مریم وبلاگ نویس نیست وگرنه حتما لینکش می کردم.
من هنوز هم نفهمیدم راز این وبلاگ رو...
یعنی فکر میکردم فهمیدم اما ...نه...چیزی فراتر از اونی هست که فکر می کردم
این حس عظیم آرامش رو از کجا میاری؟ چطوری حفظش میکنی؟ چطوری اینقدر خوب انتقالش میدی؟!!
من گاهی به تو هم حسادت میکنم ...
مارال عزیزم اگه قرار بود راجع به تو هم بنویسم می نوشتم او یک دختر حقیقت جوست... و در این راه جواب همه سوالات تنها عشقه و برای دریافت عشق باید اونو بخشید.
همیشه پراز عشق و شادی باشی دوست خوب من و از محبتت متشکرم.
درود
تا آنجا که فرصت داشتم خواندم مطالبت را
خوشحالم از اینکه دیدگاه بسیار پر نشاط و با طراوتی نسبت به زندگی داری
شادیت آرزوست.آمین
سلام دوست عزیز کم پیدا
در هر سه وبلاگم بروز شدم خوشحال می شم مثل همیشه به من سر بزنی
فعلا
داستان های پسرآزاد http://pesareazad.blogfa.com
یادداشت های پسرآزاد http://pesareazad.blogsky.com
گالری عکس های پسرآزاد http://pesareazad.pib.ir
میگم....به روز نمی کنی؟؟!!!
سلام
وب زیبایی داری
منتظر حضورت هستم...........
چه عجب دختر بهار عزیز؟
کامنتت رو که دیدم بدو اومدم به این امید که حتما آپ کردی اما ای دریغ.....
باشه همین که هستی و به یاد ماها هم هستی خودش غنیمتیه
بازم منم!!!!
کی به روز میکنی؟؟؟ :(
.... میدونی که می خوام چی بگم دیگه نه؟؟!!! :(((
سلام
دامون جون قول میدم ....به زودی
همیشه بعد از انجام یک کار سخت مخصوصا ورزش چنان لذتی به آدم دست میده که خیلی بیشتر از تمام سختی می ارزه