گاهی به زندگی خودم از بالا نگاه می کنم

از اون روزی فهمیدم دنیا جای عجیبیه که متوجه شدم من تنها کسی هستم در اطراف خودم، که خودم رو در طول یک روز فقط چند لحظه می بینم. در واقع همه از من بهتر میدونن   وقتی عصبانی میشم قرمز میشم یا گوشه لبم میلرزه؟ خیلی وقتها دوست داشتم واکنشهای خودم رو ببینم.  وقتی خیلی خوشحال میشم چه شکلی میشم. یا چرا همه دوستام وقتی با هیجان دارم یه چیزی براشون تعریف می کنم فکر می کنن میخوام گریه کنم. چند باری  دوربین رو در قسمتی از خونه قرار دادم و از خودم فیلم گرفتم. واقعا دوست داشتم از یک هفته زندگی خودم فیلم داشتم و می نشستم خودمو نگاه می کردم که چجوری می خندم، چجوری عصبانی میشم، وقتی کار می کنم چه شکلیم و...

بیشتر از هر نقطه از بدنم من دستهام رو در طول زندگیم دیدم. زودتر از اینکه متوجه تغییرات پوست صورتم در آینه بشم تغییرات پوست دستهام رو دیم. دستهام رو دیدم که تایپ می کنن، میوه پوست می کنن، ظرف میشورن و ....

شاید واسه همینه که از بین زیورآلات انگشتر رو بیشتر از همه دوست دارم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد