شما ذهنتان نیستید

   دکارتِ فیلسوف با ادعای معروف خود: «من فکر میکنم٬ پس هستم!» معتقد بود که بنیادی ترین حقیقت را بیان کرده است. درواقع او با برابر دانستن فکر کردن با «بودن» و یکی دانستن هویت خویش با فکر٬ اساسی ترین اشتباه را بیان کرده است. 

هنگامی که کسی نزد پزشکی می رود و می گوید:«صدایی در سرم می شنوم.» احتمالا او را پیش روانشناس می فرستند. واقعیت این است که به طور معمول همه٬ صدا یا صداهایی را به همین صورت در سر خود می شنوند. صدا اغلب تصور می کند که اوضاع خراب خواهد شد یا نتیجه منفی در انتظار است٬ این حالت نگرانی نام دارد. 

به صدای درون سرتان گوش دهید و مانند شاهدی حاضر آنجا باشید. هنگامی که به این صدا گوش می دهید٬ آن را قضاوت نکنید و به داوری یا سرزنش آن نپردازید. به زودی متوجه خواهید شد که صدا آنجاست و من هستم که در اینجا آن را می شنوم و تماشا می کنم. این درک «من هستم» این احساس حضور خویشتن خویش٬ تفکر نیست و از فراسوی ذهن بر می خیزد. بنابراین٬ تنها گام حیاتی در سفر شما به سوی روشن بینی این است که یاد بگیرید خویش را با ذهنتان یکی نکنید. 

-----------------------------------------------------------------------------

فکر کردن بی اختیار٬ موجب نشت جدی نیروی حیات می شود. 

-----------------------------------------------------------------------------

 اکهارت تُله

فراتر از ذهن

صرف نظر از وسعت دامنه جهان بینی ما در باب خداوند٬ همیشه عنصر ناشناخته دیگری فراسوی افق فهم ما وجود دارد. این خاصیت حقیقت است. 

بنابراین ما چیزی را که می توانیم٬ درک می کنیم و در باب سایر علوم٬ حکمت هاو ادراکات سرگشته یا از آن غافلیم. اما چطور می توانیم نسبت به آنچه نمی دانیم٬ دانایی کسب کنیم؟ به نظر می رسد در دور باطل اسیر شده ایم که در واقع همینطور هم هست٬ چون ذهن تنها تا حدی کشش دارد و پس از آن دوباره به خود رجعت می کند. ساکنین خانه روح دارای طبیعت خالص معنوی هستند و قلمروی ذهن را پشت سر گذاشته اند. 

شگفت این که ساختار جهان های منفی (جهان های قطبیت ها) ایجاب می کند که حقیقت از تمام جهات مورد حمله قرار گیرد. باید به ازای هر ذره ای از حقیقت در زمین٬ همزادی کاذب هم وجود داشته باشد٬ چون در غیر این صورت حقیقت نمی تواند از مرتبه روح پایین تر بیاید. 

در عالم معنوی-مادی هر چیزی برای بقا نیازمند برقراری تعادل با ضد خویش است. راز نهفته در تمام واقعیات یاد شده این است که روح اهمیت قدرت منفی را در مقام آموزگار تشخیص دهد. 

اما در هر حال باید تلاش کند تا در امور معنوی به فراسوی هرگونه محدودیتی صعود کند. 

 

از کتاب: کلام زنده 

تاثیر پذیری

تاثیرپذیری فرد را به این ادراک نایل می کند که اگر ما به مستقل بودن خود غره شویم٬ از رفتن زیر بار انقیاد* دیگران اجتناب کنیم٬ انتظار دوستی و صمیمیت از هیچ کس نداشته باشیم-علیرغم هر تلاشی که آنان برای اثبات خلاف آن به خرج می دهند٬ بر وقار خود پافشاری کنیم و روحیه پرورش یافته کودکانه خود را فراموش کنیم٬ در زندگی خود مانعی ایجاد می کنیم که نه تنها دیگران را از ما دور نگه می دارد٬ بلکه ما را از برکات خداوند نیز محروم می کند. 

پالجی 

*انقیاد:  رام شدن و فروتنی نمودن