دختر بهار عزیز نظراتت رو در مورد آپ کردن دربست قبول دارم. راستش منم معتقدم که فقط وقتی باید چیزی بگی یا حالا اینجا بنویسی که مطمئن باشی گفتن یا نوشتن اونها از سکوت کردن بهتره. در غیر اینصورت من بیشتر ترجیح میدم شنونده و خواننده باشم! اما بعضی وقتها چیزهایی به فکرمون خطور میکنه که شاید در وهله اول خام و نپخته به نظر بیاد اما میشه با نوشتن اون هم خود ایده رو در ذهن سر و سامان داد و هم از نظرات حرفها و عقاید دیگران در اون مورد استفاده کرد. شاید گاهی وقتها باید ریسک کرد و سکوت رو اینجوری شکست اگه تونستی از یزد چند تا عکس بذار . من خیلی وقت پیش یزد رفتم. یادمه که یه آتشگاه معروف و قشنگ داشت و بافت شهر قدیمش خیلی زیبا و آرامش بخش بود شاد باشی راستی جمله ادیسون معرکه بود مرسی
دوست عزیزم تشکر کلمه ای یه که فعلا برای حرفهایی که زدی کم و کوچیکه!! حرفهات کاملا درستند میدونم که دنیای بیرونی تجسمی از چیزیه که درون ما میگذره میدونم که در مقابل اتفاقاتی که می آفته (چرا )هیچ وقت سوال مناسبی نیست!! بلکه باید پرسید (چطور)؟ می دونم که ایمان راحت ترین و آرامش بخش ترین راه رهایی از درده اما اسم این حس کابوسه کابوس رو خیلی سخت میشه دور انداخت مخصوصا وقتی که حس میکنی کم کم دیگه داری ایمانت رو به اون ناشناختنی برتر هم از دست میدی!!! میدونی تو یه مرحله گذر قرار دارم یه مرحله ای که همه ذهن و روحمو شک پر کرده شک به خدا جهانم خودم ... چه قدر خوبه که دوستایی مثل تو هستند برای رسیدن به حتی یک دقیقه یقین! ممنون که هستی
خانم ؛ دختر بهار؛ از اینکه به کلبه درویشی من در فضای نامتناهی وب سرزدید بسیار متشکرم. ببخشید که در وبلاگ نویسی هنوز آماتورم. اما انسان به امید زنده است. امیدوارم باز هم به وبلاگ من سر بزنید
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
چه عکس قشنگی وچه جمله حکیمانه ای.
از لطف شما ممنونم.
دختر بهار عزیز
نظراتت رو در مورد آپ کردن دربست قبول دارم. راستش منم معتقدم که فقط وقتی باید چیزی بگی یا حالا اینجا بنویسی که مطمئن باشی گفتن یا نوشتن اونها از سکوت کردن بهتره. در غیر اینصورت من بیشتر ترجیح میدم شنونده و خواننده باشم!
اما بعضی وقتها چیزهایی به فکرمون خطور میکنه که شاید در وهله اول خام و نپخته به نظر بیاد اما میشه با نوشتن اون هم خود ایده رو در ذهن سر و سامان داد و هم از نظرات حرفها و عقاید دیگران در اون مورد استفاده کرد. شاید گاهی وقتها باید ریسک کرد و سکوت رو اینجوری شکست
اگه تونستی از یزد چند تا عکس بذار . من خیلی وقت پیش یزد رفتم. یادمه که یه آتشگاه معروف و قشنگ داشت و بافت شهر قدیمش خیلی زیبا و آرامش بخش بود
شاد باشی
راستی جمله ادیسون معرکه بود
مرسی
دوست عزیزم
تشکر کلمه ای یه که فعلا برای حرفهایی که زدی کم و کوچیکه!!
حرفهات کاملا درستند
میدونم که دنیای بیرونی تجسمی از چیزیه که درون ما میگذره
میدونم که در مقابل اتفاقاتی که می آفته (چرا )هیچ وقت سوال مناسبی نیست!! بلکه باید پرسید (چطور)؟
می دونم که ایمان راحت ترین و آرامش بخش ترین راه رهایی از درده
اما اسم این حس کابوسه
کابوس رو خیلی سخت میشه دور انداخت
مخصوصا وقتی که حس میکنی کم کم دیگه داری ایمانت رو به اون ناشناختنی برتر هم از دست میدی!!!
میدونی تو یه مرحله گذر قرار دارم
یه مرحله ای که همه ذهن و روحمو شک پر کرده
شک به خدا
جهانم
خودم
...
چه قدر خوبه که دوستایی مثل تو هستند برای رسیدن به حتی یک دقیقه یقین!
ممنون که هستی
سلام دختر بهار. چه جمله قشنگی نوشتی.
موفق باشید
سلام به نظر شما در آخرین پستم جهت تحقیق نیازمندم
منتظر حضورتانم
خانم ؛ دختر بهار؛ از اینکه به کلبه درویشی من در فضای نامتناهی وب سرزدید بسیار متشکرم. ببخشید که در وبلاگ نویسی هنوز آماتورم. اما انسان به امید زنده است.
امیدوارم باز هم به وبلاگ من سر بزنید