سال ۸۶

   یه بهار دیگه داره میاد٬ با هوای  نه سرد و نه گرمش و این بهترین نوع هواییه که دوست دارم. هوایی که کاملا روشنه بدون اینکه آفتاب گرمی داشته باشه. وقتی نفس می کشی ریه هات کاملا خنک میشن. امسال که بهارش خیلی خوب بود و همه سال هم همینطور عالی ادامه پیدا کرد. توی سررسیدم٬ روزای اول فروردین نوشتم: سالی که نکوست از بهارش پیداست و واقعا هم حدسم درست بود و چه سال نکویی بود.

   چیزهایی هست که نمی خوام هرگز فراموش کنم و بهایی که برای فهمیدن اونها پرداختم برابر با یکسال از عمرم بود٬ یعنی سال ۸۶:

   سال ۸۶ ٬ یکی از مهمترین سالهای زندگی من بود. سالی پر از تغییرات. داشتم با خودم فکر می کردم که چه چیزایی یاد گرفتم که الان دارم ازشون استفاده می کنم٬ نه فقط صرفا فهمیدم و از کنارشون گذشتم. . . اصلی ترین مساله پذیرفتن خودم به عنوان روحی در حال تکامل و تجربه بود٬ که همین یه جمله کل زندگیه منو تحت تاثیر قرار داد و بسیاری از باورهای منو عوض کرد. البته این عوض شدن هم متفاوت بود(رشد بدون تغییر بی معناست٬ پس همیشه تغییر وجود داره). این تغییر مثل غلط بودن باورهای قبلی و جایگزین شدن باورهای جدید نبود٬ بلکه یافتن مجموعه ای بود که باورهای قبلی من زیر مجموعه اون مجموعه بزرگتر بودن و البته اون مجموعه هم زیر مجموعه مجموعه ای مطمئنا بزرگتره و همینطور تا بی نهایت و هر بار روح موفق بشه از حصاری رد بشه با دنیای تازه ای آشنا میشه که بسیار وسیع تر از دنیای قبلیشه و تنها راه این صعود یا عبور٬ آموختنه که تجربه هم تنها راه آموختنه. . . و زیباترین جریان٬ جریان همیشه جاری عشقه. عشقی که از سمت بالا به طرف پائین و همینطور برعکس جاریه و همین عشق باعث حرکت روح میشه . . .

 ------------------------------------------------------------------------------------------------ 

چرا کسانیکه از همه بیشتر دوست داریم را از همه بیشتر آزار می دهیم؟

  

 انسان در روند رشد خود با بسیاری از قوانین آشنا می شود. قوانین فیزیکی٬ قوانین شیمیایی٬ قوانین اجتماعی٬ قوانین اخلاقی و بسیاری قوانین دیگر. می آموزد که نباید در حریم شخصی و ذهنی افراد دخالت کند. می آموزد که به دیگران احترام بگذارد. می آموزد که خود را در هنگام خشم در مقابل دیگران کنترل کند. می آموزد که با تفاوتهای دیگران کنار بیاید. می آموزدو می آموزدو می آموزد. اما گاهی آدمی فکر می کند٬ کسانیکه به او بسیار نزدیکند و او احساسی متفاوت به آنها دارد٬ چون احساسی که به آنها دارد استثناست پس قوانین نیز در مورد آنها استثناست و شامل آنها نمی شود و این یکی از بزرگترین و متداولترین اشتباهات آدمیست.

   قوانین در مورد همه افراد ثابت است٬ بدون توجه به احساس خوب یا بدی که به آنها داریم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

از عشقی که به آنها داری به خودشان هم سود برسان

  همه ما کسانی را بسیار دوست می داریم٬ با خود فکر می کنیم اگر قرار باشد تصادفی رخ دهد ترجیح می دهم ماشین به من بخورد تا به او!! و بگیر الی آخر... این نشانه عشق بزرگیست٬ اما واقعا از این احساس بزرگی که نسبت به کسی داریم چه چیزی نصیب خود او می شود؟! گاهی متاسفانه همانطور که در قسمت قبل گفتم٬ همین آدم را از همه بیشتر آزار می دهیم. می شود این احساس بزرگ را خرج خود او کرد. دوست داشتن انرژی بزرگیست. می توان دنبال راههایی گشت تا این انرژی را برای کسی صرف کرد که آنرا در ما بوجود آورده.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

سازش و انعطاف پذیری

همیشه می شنیدم..کجدارو مریز. فکر می کردم این مریز همان مریض است و نمی فهمیدم یهنی چه؟! اما حالا فکر می کنم مثل خم کردن لیوان باشد تا آنجا که محتویاتش بیرون نریزد...در اجتماعی که من در آن زندگی می کنم٬ مجبور به معاشرت و گذراندن زمانهای طولانی با کسانی هستم که هیچ سنخیتی با هم نداریم که البته این باعث سایش می شود. یک سایش دوطرفه. در این شرایط قطع رابطه ممکن نیست. تلاش برای رفاقت٬ تظاهر به دوستی هم بی فایده است. تنها راهی که پیدا کردم٬ رساندن رابطه به حداقل است البته در این شرایط سایش هم به حداقل می رسد و خیلی وقت است که دیگر در دل زمزمه نمی کنم:
من دلم سخت گرفتست ار این مهمانخانه ی مهمان کش ...روزش تاریک!!!(چقدر ملت روی اعصاب ما پیاده روی کردند تا من این را بالاخره یاد گرفتم.)

-------------------------------------------------------------------------------------------------------

دوست

   اینکه کسی صرفا دارای الگوهای فکری و رفتاری مشابه با ما باشد نمی توان مطمئن بود که دوست خوبی هم هست. دوستی چیزی بسیار عمیق تر است.

----------------

فکر می کنم اینها مهمترین چیزهایی هستند که آموخته ام و امیدوارم هرگز فراموش نکنم.

نظرات 6 + ارسال نظر
شبنمکده یکشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:34 ب.ظ http://www.abaei.persianblog.ir

عشقها تجربه کردم دیدم
عشق در مذهب باران زیباست

محبوب دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:47 ب.ظ

دختر بهار عزیز
سال نو شما هم مبارک باشه سالی پربارتر از سال ۶۸ و سرشار از یادگیری و آموختن و تکامل روح برات آرزو می کنم . آرزوئی عجیبه نه؟ اما شاید عجیبتر اینکه من هم در این سال مثل تو فهمیدم که من روحی اهستم که برای تکامل به این کره خاکی پا گذاشته و فقط در این دنیا و در این قفس تن ٬ میتوان بسوی تکامل پرواز کرد و بدنبال آن کنکاوی بیشتر و خواندن بیشتر و تشنگی بیشتر...
این جمله و توضیح بعدش یعنی : چرا کسانیکه از همه ...
واقعا منو به فکر فرو برد و دیدم من هم همان کاری رو می کنم که نباید! ممنون.
بیشتر ممنون می شم اگر از نوشته و کتابهائی که استفاده می کنی من رو هم باخبر کنی... شاید هرو بدنبال یک چیز می گردیم؟
کتاب سفر روح و سرنوشت روح در من خیلی تاثیر گذاشته و همینطوز کتاب چهار اثر.

نمی دونم چرا وقتی کامنت قشنگتو خوندم اینقدر خوشحال شدم.
یه روح دیگه به دنبال خانه...چقدر قشنگ

چلچله سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:06 ق.ظ

سلام .
تازه با این خونه سبز آشنا شدم دوست دارم مطا لبتون رو سروقت بخونم ...اگر اجازه بفرمائید...

محبوب چهارشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:45 ب.ظ

از لطف شما بی نهایت ممنون.سفر خوش.بقول آذری ها یاخشی یول :)

یکی از همین آرش‌ها شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 09:21 ق.ظ http://www.yaharashha.blogfa.com

من آپم.

محبوب یکشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:58 ب.ظ

شما هنوز در سفر هستنید؟ خوش بگذره.

نه عزیزم من همین امروز برگشتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد