تعادل

   روزی که مطلب<<سهمیه>> را می نوشتم؛ بسیار از شرایط موجود در جامعه ناراضی و عصبانی بودم. مطلب به دو برنامه تلویزیونی که پشت سرهم از شبکه اول سیما پخش شده بود مربوط می شد که شرح خلاصه ای از برنامه اول که به سهمیه بندی جنسی در دانشگاهها می پرداخت را نوشتم. تصمیم داشتم چند روز بعد شرح برنامه دوم که مربوط به اولویت مردان بر زنان در  بازار کار بود را نیز بنویسم؛ که این برنامه دوم و نحوه تولیدش خشم مرا برانگیخته بود و چنانچه شرح دادم در هنگام تماشای برنامه اول کاملا بیطرفانه برنامه را پی گیری کرده بودم. اما چند روز بعد از نوشتن ادامه آن مطلب منصرف شدم.

   با خودم فکر کردم با نوشتن چنین مطلبی چه هدفی را دنبال می کنم؟ به جز فرونشاندن خشم خودم و انتقال احتمالی آن به خواننده این مطلب؛ چه حاصل دیگری دارد؟    وقتی بسیاری از حقوق انسانی در جامعه من مشروط ویا ممنوع اعلام می شود؛ من باید چه عکس العملی نشان دهم؟. . .

    مطمئنم پاسخ؛ خشم؛ بی تفاوتی ویا سکوت و تن دادن به این افسردگی اپیدمی نیست.    البته حتما توجه دارید که منظور من از اوضاع موجود فقط مطالبی که در دو برنامه تلویزیونی مورد بحث قرار گرفت نیست. منظورم بی ثباتی اقتصادی جامعه؛ دخالت دولت در خصوصی ترین مسائل مردم و همه مشکلاتی که همه ما آنرا لمس کرده ایم و می کنیم؛ است.

   اما رسالتی که بعنوان یک انسان برعهده من است و عشقی که به زندگی و لذت بردن از لحظه لحظه آن دارم ذهن مرا از واکنشهای خشمگینانه سابقم دور می کند؛ اما کماکان معتقدم بسیاری از قوانین حاکم بر جامعه من؛ غیرانسانیست.

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

دوستی به من گفت؛ وقتی کسی لوله اسلحه اش را روی پیشانی ات چسبانده باشد و تو هم اسلحه ات را روی پیشانی او گذاشته باشی و تهدید شوی که شلیک کن یا من شلیک می کنم؛ چه می کنی؟ اگر شلیک کنی قاتل خواهی بودو اگر شلیک نکنی خود به قتل می رسی. در هر دو سوی این ماجرا بازنده ای. بهتر است اصلا وارد چنین بازیهایی نشوی! . . . اینها را بعد از این گفت که: فکر کن روزی رئیس جمهور ایران یک زن باشد. اینکه چه بی عدالتی احتمالی رخ خواهد داد و همین الان اکثر زنانی که به مقامی می رسند در حیطه اختیارات خود قصد تلافی دارند. . .و گفت؛ تعادل یک اصل است و اگر تاریکی می توانست حتما بر روشنایی پیروز می شد.  

 

نظرات 7 + ارسال نظر
شاهو دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:38 ق.ظ

ببین این حرفایی که میزنی حرف خودت نیست این حرفا رو تحت تاثیر القائات بیرونی و شبکه های ماهواره ای میزنی

حمید دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:02 ب.ظ http://karaj400.blogsky.com

من ۱۰۰./۰به اولویت مردان بر زنان در بازار کار موافقم
در بقیه موارد هم بوی قرمه سبزی به مشامم میرسه
با همه احوال اگر کاری از دست من ساخته است در خدمتم

حمید

دامون چهارشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:02 ب.ظ http://damun.blogsky.com

من کاملا باهات موافقم
بهتره اصلا درگیرش نشی
اما خیلی کار سختیه که دید شنید و اعتنا نکرد
من که فعلا به سیاست سکوت و لبخند پناه بردم
تا ببینم....

دامون چهارشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:26 ب.ظ http://book-club.blogsky.com

خودم-خاطرات روزانه پنج‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:06 ب.ظ

بازی دوئل بازنده بازنده فوق العاده بود. واقعا بعضی وقتا میتونه این اتفاقا بیفته.

دامون سه‌شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:15 ق.ظ http://zenn.blogfa.com

بازم که آپ نکردی دختر خوب
کاش بیشتر به روز میکردی.
من آپم با هر دو وبلاگم

مهدی پنج‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:24 ب.ظ http://m0631.blogsky.com

سلام خانمی به امید روزهای خوب و خوش برای شما و خانواده محترمتون همراه با موفقیت روز افزون برای شما در تمامی مراحل زندگیتون از اینکه به وبلاگ من سر زدید خرسند و خوشحالم ولی نظر تون رو درباره وبلاگ نگفتید وبلاگ جالب دارید و به نظر من شما باطن رو میبینید نه ظاهر رو دوستتون دارم و دست گلتون رو میبوسم یاعلی مهدی از ابادان

ممنون از اینهمه لطف.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد